۱۳۹۹/۱۲/۲۸

حقیقت ایمان و مناقشۀ حشویه



 👈صرف نظر از ترجمۀ اشتباه کانال تخریب الاعتقاد که سبب تقویل بر الرازی و الشافعی رحمهما الله شده است و همواره اقوال علما را بصورت ترجمه شده و بدون نص عربی آن می‌آورد (چنانکه در تصویر پیوست شده آمده است)، در پاسخ به این استدلال سست و خنده دارشان می‌گویم:

 

مهم نیست که بر روی شاخه و برگ‌های یک درخت، مجازاً و یا حقیقتاً اسم درخت گذاشته شود، بلکه مهم این است که اگر همین درختی که شاخه و برگ‌ دارد، برای مثال در فصل زمستان برگ‌هایش را از دست بدهد، و یا شاخه‌های آن را هرس کرده باشند، و یا آفتی به آن زده باشد و یا به هر سببی که باشد، به جز تنه‌اش چیزی از آن باقی نمانده باشد، پس به اجماع صاحبان عقل آنچه باقی مانده است همچنان نامش درخت است.

 

▫️متاسفانه این قوم ناقص العلم قبل از اینکه سخن علما را فهم کنند اقدام به رد آن می‌کنند، و به خیالشان فکر می‌کنند که شاهکار کرده‌اند، در حالی که نمی‌دانند تنها جهالتشان آشکار شده است. چنانکه ماحصل تأمل شیخ سفر الوهابی در ساختار درخت، به چنین اضطراب و تناقض گویی ختم شده است!

 

می‌گوید: طبق آیۀ 24 سورۀ ابراهیم، حقیقتاً طبق لغت، عقل و شرع، شاخه از اصل درخت است و اطلاق درخت بر شاخه از باب مجاز نیست بلکه حقیقی است.

 

می‌گویم: بجای منحرف کردن بحث بوسیلۀ ایجاد کردن اختلافات لفظی در اینکه آیا شاخه فرع درخت است یا اصل و اینکه آیا اطلاق نام درخت بر شاخه از باب مجاز است یا حقیقی، بهتر است به ما بگویی: آیا درخت با از دست دادن شاخه‌اش، همچنان درخت نامیده می‌شود، یا چیز دیگری می‌شود؟

 

محل اختلاف ما در این نیست که شاخه جزئی از درخت است (عمل جزو ایمان است) بلکه محل اختلاف ما این است که آیا درخت بدون شاخه همچنان درخت است یا خیر؟ آیا وجود داشتن شاخه در درخت، شرط درخت بودن است یا خیر؟

 

 اگر بگویید: یک درخت بعد از ازدست دادن شاخه و برگش آنچه از آن باقی مانده است همچنان درخت نامیده می‌شود، پس اعتراف کردید که وجود داشتن عمل جوارح شرط ایمان نیست، بلکه کامل کنندۀ ایمان و از ثمرات و توابع آن است.

پس چرا مضطربانه می‌گویید که یک مومن (یک درخت) با از دست دادن عملش (با از دست دادن شاخه و برگش)، دیگر مومن (دیگر درخت) نامیده نمی‌شود؟

 

و اگر با حماقت گفتید: یک درخت با از دست دادن شاخه و برگش که جزئی از درخت بودند، دیگر درخت نامیده نمی‌شود، پس تنها در صورت ارتکاب چنین حماقتی است که می‌توانید بگویید یک مومن با از دست دادن عملش دیگر مومن نامیده نمی‌شود. و هرکس اینگونه بگوید (= اینکه یک درخت با از دست دادن شاخه و برگش دیگر درخت نامیده نمی‌شود) پس هذیان گفته است و گوینده‌اش را نمی‌توان عاقل دانست! و این همان مذهب خوارج است که ایمان را یک شیء واحد می‌دانند که با از بین رفتن بعضی از آن کل آن از بین می‌رود. در حالی که اهل سنت ایمان را یک شیء واحد نمی‌دانند بلکه ایمان کم و زیاد می‌شود.

 

و اگر بگویید: قیاس ایمان با درخت را قبول نداریم، می‌گویم: آن موقع که با فهم اشتباهتان از این قیاس، فکر می‌کردید که حجتی به نفع شما است پس چرا این قیاس را قبول داشتید، اما اکنون که فهم ناقصتان رد شد آن را قبول ندارید؟! آیا واقعا می‌توان با چنین کسانی صحبت کرد که به هیچ اصولی پایبند نیستند و هرکجا کم بیاورند زیر آن بزنند؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...