▫️شاخصۀ اصلی طوایف اهل بدعت این است که در دین خداوند چیزی را وارد میکنند که در آن نبوده است سپس بر سر آن ولاء و براء میکنند و با تنطع باطل و فراوان سعی میکنند آیات و احادیث را بر بدعتشان حمل کنند و عجیبتر از آن نقل قول کردن آنان از علمایی است که هم آن علما بر ضد بدعتهای وهابیان بودهاند و هم وهابیان عقاید آن علما را شرکی میدانند!
▫️سواره
حیاتی، در شرح حدیث صحیح مسلم (2812): «إنَّ الشَّيْطانَ قدْ أيِسَ أنْ يَعْبُدَهُ
المُصَلُّونَ في جَزِيرَةِ العَرَبِ، ولَكِنْ في التَّحْرِيشِ بيْنَهُمْ»؛ «بی
گمان شیطان از اینکه نمازگزاران او را در جریرة العرب عبادت کنند ناامید شده است،
اما در به جان هم انداختنشان تلاش میکند»، به اقوال بعضی از علما مانند المناوی و
ملا علی القاری استناد میکند و آنها را علمای اسلام معرفی میکند، در حالی که
-چنانکه در ادامه خواهید دید- در استناد کردن به اقوالشان خیانت و تلبیس میکند و
سخنشان را قیچی میکند و آن قسمت که برضد برداشت و فهم او از حدیث بوده است را نمیآورد
و سپس با گستاخی و جهالت برداشت خودش را به آن علما نسبت میدهد.
⭕️در اینجا بعضی از اقوال علما دربارۀ حدیث
فوق الذکر می آورم:
🔹ابوالعباس القرطبی (متوفی 656) در شرح حدیث
میگوید: «و(قوله: إن الشيطان قد يئس من أن يعبده المصلون في جزيرة العرب) يعني -
والله أعلم - أن المسلمين في جزيرة العرب ما أقاموا الصلاة فيها وأظهروها، لم يظهر
فيها طائفة يرتدون عن الإسلام إلى عبادة الطواغيت والأوثان، فإذا تركوا الصلاة
وذهب عنهم اسم المصلين، فإذ ذلك يكونون شرار الخلق، وهذا إنما يتم إذا قبض الله
تعالى المؤمنين بالريح الباردة المذكورة في حديث عبد الله بن عمرو، رضي الله
عنهما. وحينئذ يتمثل لهم الشيطان فيقول لهم: ألا تستجيبون؟ فيقولون: فماذا تأمرنا؟
فيأمرهم بعبادة الأوثان، وحينئذ تضطرب أليات دوس حول ذي الخلصة، وتعبد اللات
والعزى».
🔸ترجمه: «این فرمودۀ پیامبر صلی الله علیه
وآله وسلم: {شیطان از اینکه نمازگزاران او را در جزیرة العرب عبادت کنند ناامید
شده است} یعنی -والله اعلم- مسلمانان در جریرة العرب تا زمانی که نماز را در آنجا
برپادارند و آن را آشکار سازند، طایفهای در آنجا آشکار نخواهد شد که از اسلام به
سوی عبادت طواغیت و بتها برگردند، پس هرگاه نماز را ترک کردند و اسم نمازگزار از
روی آنها رفت در این صورت است که به بدترین مخلوقات تبدیل میشوند. و تنها زمانی چنین
میشوند که خداوند متعال با بادی خنک -که در حدیث عبدالله بن عمرو رضی الله عنهما
ذکر شده است- روح مومنان را بگیرد و در این صورت است که شیطان برای آنها مجسم میشود
و به آنان میگوید آیا مرا اجابت نمیکنید؟ و میگویند ما را به چه امر میکنی؟ و
شیطان آنها را به عبادت بتها امر میکند و در این هنگام است که زنان قبیلۀ دوس
حول بت ذی الخصله میگردند و اللات و العزی عبادت میشود».
🗒 المفهم لما أشكل من تلخيص كتاب مسلم
(7/310).
🔹و ملا علی القاری (متوفی 1014) در شرح حدیث
میگوید: «(وَمِنْ أَنْ يَعْبُدَهُ الْمُصَلُّونَ) : اخْتَصَرَ الْقَاضِي كَلَامَ
الشُّرَّاحِ، وَقَالَ: عِبَادَةُ الشَّيْطَانِ عِبَادَةُ الصَّنَمِ؛ لِأَنَّهُ
الْآمِرُ بِهِ، وَالدَّاعِي إِلَيْهِ بِدَلِيلِ قَوْلِهِ {يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ
الشَّيْطَانَ} [مريم: 44] وَالْمُرَادُ بِالْمُصَلِّينَ الْمُؤْمِنُونَ كَمَا فِي
قَوْلِهِ - عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ -: " نَهَيْتُكُمْ عَنْ قَتْلِ
الْمُصَلِّينَ ": سُمُّوا بِذَلِكَ؛ لِأَنَّ الصَّلَاةَ أَشْرَفُ
الْأَعْمَالِ، وَأَظْهَرُ الْأَفْعَالِ الدَّالَةِ عَلَى الْإِيمَانِ، وَمَعْنَى
الْحَدِيثِ: أَيِسَ مِنْ أَنْ يَعُودَ أَحَدٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى عِبَادَةِ
الصَّنَمِ، وَيَرْتَدَّ إِلَى شِرْكِهِ (فِي جَزِيرَةِ الْعَرَبِ) : وَلَا يَرِدُ
عَلَى ذَلِكَ ارْتِدَادُ أَصْحَابِ مُسَيْلِمَةَ، وَمَانِعِي الزَّكَاةِ،
وَغَيْرِهِمْ مِمَّنِ ارْتَدَوْا بَعْدَ النَّبِيِّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ
وَسَلَّمَ -، لِأَنَّهُمْ لَمْ يَعْبُدُوا الصَّنَمَ اهـ. وَفِيهِ أَنَّ دَعْوَةَ
الشَّيْطَانِ عَامَّةٌ إِلَى أَنْوَاعِ الْكُفْرِ غَيْرُ مُخْتَصَّةٍ بِعِبَادَةِ
الصَّنَمِ، فَالْأَوْلَى أَنْ يُقَالَ الْمُرَادُ أَنَّ الْمُصَلِّينَ لَا
يَجْمَعُونَ بَيْنَ الصَّلَاةِ، وَعِبَادَةِ الشَّيْطَانِ كَمَا فَعَلَتْهُ
الْيَهُودُ، وَالنَّصَارَى».
🔸ترجمه: «قاضی کلام شارحان را خلاصه کرده و میگوید:
عبادت شیطان، عبادت بت است چون اوست که به آن امر میکند و به سوی آن دعوت میکند،
به دلیل این فرمودۀ خداوند متعال: {(ابراهیم گفت) ای پدرم شیطان را عبادت نکن} و
مراد از نمازگزاران، مومنان هستند؛ چنانکه در این فرمودۀ پیامبر صلی الله علیه
وآله وسلم آمده است: {شما را از کشتن نمازگزاران نهی میکنم} و به آن، نامگذاری شد
چون نماز والاترین و واضحترین افعال دلالت کننده بر ایمان است. و معنای حدیث این
است: شیطان {در جزیرة العرب} از اینکه کسی از مومنان را به عبادت بت برگرداند و او
را به شرک ورزی برگرداند ناامید شده است. و اینکه یاران مسیلمه و مانعین زکات مرتد
شدند و نیز دیگر از کسانی که بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مرتد شدند، پس
ارتداد آنها این معنا را رد نمیکند چون آنها (مرتد شدگان) بتها را عبادت نکردند.
و این حدیث بر این دلالت دارد که دعوت شیطان به همۀ انواع کفر است و فقط به عبادت
بت مختص نیست؛ پس بهتر آن است که گفته شود نمازگزاران بین نماز و عبادت شیطان را
جمع نمیکنند چنانکه یهود و نصاری این چنین کردند».
🗒مرقاة المفاتیح (1/142)
👈اما درویش سواره حیاتی، سخن ملاعلی القاری
را قیچی کرده است و چنین گفته است: {از این رو ملا علی قاری در شرح « المرقاة »
بعد از نقل اقوال سابق میفرماید : « دعوت شیطان برای تمامی انواع کفرها است ، نه
اینکه مختص به عبادت بت باشد»}.
و پس و پیش سخنان
او را قیچی کرده است در حالی که ملا علی القاری بطور واضح گفته است که نمازگزاران
بین نماز و عبادت شیطان را جمع نمیکنند در حالی که سواره حیاتی و دیگر وهابیان،
مسلمانان مخالف خودشان که نماز میخوانند را مشرک و قبرپرست و بت پرست میدانند.
❓و چگونه به ملا علی القاری رحمه الله استناد
میکند در حالی که در پندار او و دیگر وهابیان ملا علی القاری نیز از علمای مشرکین
محسوب میشود و توسل و تبرک به صالحان مرده و زنده را جایز و مستحب میداند، در
حالی که وهابیان امت اسلامی را بخاطر توسل و تبرک مشرک میدانند و آنها و آنچه که
بدان تبرک میگیرند و بدان توسل میجویند را در حکم بتها و اللات و العزیها میدانند،
🔅چنانکه ملا علی در مرقاة المفاتیح (9/3703)
میگوید: «وَفِيهِ اسْتِحْبَابُ التَّبَرُّكِ وَالتَّقَرُّبِ بِآثَارِ
الصَّالِحِينَ»؛ «در حدیث استحباب تبرک و تقرب به آثار صالحان وجود دارد».
🔅و در مرقاة المفاتیح (4/1259) میگوید:
«وَلِذَا قِيلَ: إِذَا تَحَيَّرْتُمْ فِي الْأُمُورِ فَاسْتَعِينُوا بِأَهْلِ
الْقُبُورِ، هَذَا أَحَدُ مَعْنَيَيْهِ»؛ «ولذا گفته شده که هرگاه در امور دچار حیرت
شدید پس از اهل قبور کمک بگیرید، و این یکی از دو معنای آن است».
🔹همچنین المناوی (متوفی 1031) در شرح حدیث میگوید:
«(إن الشيطان قد يئس) في رواية أيس (أن يعبده المصلون) أي من أن يعبده المؤمنون
يعني من أن تعبد الأصنام {يا أبت لا تعبد الشيطان} قال البيضاوي رحمه الله تعالى:
عبادة الشيطان عبادة الصنم بدليل فجعل عبادة الصنم عبادته لأنه الآمر به الداعي
إليه وعبر عن المؤمنين بالمصلين كما في حديث نهيت عن قتل المصلين لأن الصلاة هي
الفارقة بين الإيمان والكفر وأظهر الأفعال الدالة على الإيمان فالمراد أن الشيطان
أيس أن يعود أحد من المؤمنين إلى عبادة الصنم ويرتد إلى شركه في جزيرة العرب
وارتداد بعض لا ينافي يأسه فلا يرد نقضا أو لأنهم لم يعبدوا الصنم أو لأن المراد
أن بين المصلين لا يجمعون بين الصلاة وعبادة الشيطان».
🔸ترجمه: «{شیطان از اینکه نمازگزاران او را
عبادت کنند ناامید شده است} یعنی از اینکه مومنان او را عبادت کنند، یعنی بتها را
عبادت کنند ناامید شده است. {(ابراهیم گفت) ای پدرم شیطان را عبادت نکن}. البیضاوی
رحمه الله میگوید: عبادت شیطان عبادت بت است چون خداوند عبادت بت را عبادت شیطان
قرار داده است برای اینکه این شیطان است که به آن امر کرده و به سوی آن دعوت میکند.
و از مومنان با نام نمازگزار یاد کرده است چون نماز بین ایمان و کفر فاصله میاندازد...
پس مراد این است که شیطان از اینکه یکی از مومنان را در جریرة العرب به عبادت بتها
بازگرداند و او را به شرکش برگرداند ناامید شده است. و مرتد شدن بعضیها منافاتی
با این ناامیدی شیطان ندارد و تناقضی در آن نیست، چون مرتدشدگان یا با مرتد شدنشان
بت را عبادت نکردهاند، و یا اینکه مراد این است که نمازگزاران بین نمازخواندن و
عبادت شیطان را جمع نمیکنند».
🗒فیض القدیر (2/356).
👈اما درویش سواره حیاتی سخن المناوی را نیز قیچی
کرده و پس و پیش آن را که ردی واضح بر برداشت اوست نیاورده است، چنانکه گفته است:
{برای مثال علامه مناوی در « فیض القدیر » در شرح این حدیث میفرماید : « وإرتداد
بعض لا ينافي يأسه» ، یعنی : مرتد شدن برخی از افراد منافی ناامیدی شیطان نمیباشد
...».
در حالی که
المناوی در ادامه توضیح داده که علت این عدم منافات این است که آن مرتدشدگان اصلا
بت را عبادت نکردهاند و گفته که اصلا کسی که نماز میخواند نمیتواند بین
نمازخواندن که دلالت بر توحید و یکتاپرستی دارد و بین بتپرستیدن را با هم جمع
کند. پس آیا سواره حیاتی از اینکه اینگونه مطالب را قیچی و تحریف میکند خجالت نمیکشد؟
❓و نیز چگونه به المناوی استناد میکند در
حالی که در نزد او، المناوی رحمه الله مشرک و قبرپرست است؟ آیا برای او جایز است
که به اقوال علمایی که آنها را مشرک میداند استناد کند؟ سپس اقوال همانها را نیز
قیچی کند و حقیقت را پنهان کند و عقیدۀ فاسدش را به آنها نسبت بدهد!؟
🔅چنانکه در فیض القدیر از المناوی (2/134) در
شرح حدیث: «اللَّهُمَّ إنِّي أسْألُكَ وأتَوَجَّهُ إلَيْكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ
نَبِيِّ الرَّحْمَةِ يَا مُحَمَّدُ إنِّي تَوَجَّهْتُ بِكَ إِلَى رَبِّي فِي
حاجَتِي هَذِهِ لِتُقْضَى لِي اللَّهُمَّ فَشفِّعْهُ فِيَّ» میگوید: «(يا محمد
إني توجهت بك) أي استشفعت بك (إلى ربي) قال الطيبي: الباء في بك للاستعانة».
🔸ترجمه: «{ای محمد من بوسیلۀ تو رو میکنم} یعنی
به وسیلۀ تو درخواست شفاعت میکنم {به سوی پروردگارم}. الطیبی میگوید: باء در
«بك» برای استعانت است».
🔅و در ادامه از السبکی که سخنش را قبول
داشته، نقل میکند که گفته است: «قال السبكي: ويحسن التوسل والاستعانة والتشفع
بالنبي إلى ربه ولم ينكر ذلك أحد من السلف (1) ولا من الخلف حتى جاء ابن تيمية
فأنكر ذلك وعدل عن الصراط المستقيم وابتدع ما لم يقله عالم قبله وصار بين أهل
الإسلام مثله».
🔸ترجمه: «السبکی می گوید: توسل کردن و
استعانت گرفتن و تشفع نمودن به پیامبر نزد پروردگارش، نیکو است و کسی از سلف و نه
از خلف آن را انکار نکرده است تا اینکه ابن تیمیه آمد و آن را انکار کرد و از راه
راست منحرف شد و چیزی را بدعت نهاد که هیچ عالمی قبل از او آن را نگفته بود و با
آن سخنش در بین اهل اسلام همانند کسی که گوشش بریده شده (و مُثله شده است) تابلو
شده بود».
🔅و در فیض القدیر از المناوی (1/230) آمده
است: «قال عبد الحق في العاقبة: فيندب لولي الميت أن يقصد به قبور الصالحين ومدافن
أهل الخير فيدفنه معهم وينزله بإزائهم ويسكنه في جوارهم تبركا وتوسلا بهم».
🔸ترجمه: «عبد الحق در العاقبة میگوید: برای
ولیّ میّت مستحب است که میّت را بخاطر تبرّک و توسّل به مردگان صالح، به قبرستان
انسانهای صالح و نیکوکار ببرد و به همراه آنها و در همسایگی آنها دفن کند».
👆در اینجا المناوی با استحسان و تایید سخن
عبدالحق، سخن او را نقل میکند و دفن شدن نزد مردگان صالح را بخاطر تبرک و توسل به
آنان مستحب میداند در حالی که وهابیان چنین کاری را حرام و شرک و قبرپرستی میدانند!
🔅و همچنین در فیض القدیر ( 2/324) میگوید:
«ثم في كل وقت إلى زمننا لزيارة قبره الشريف والتبرك بمشاهدة آثاره وآثار أصحابه فلا
يأتيها إلا مؤمن ثابت الإيمان».
🔸ترجمه: «در همۀ زمانها تا زمان ما مردم به
زیارت قبر شریف پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رفتهاند و با مشاهدۀ آثار او و
آثار اصحابش تبرک گرفتهاند، و جز شخص مومنی که در ایمانش ثابت قدم است این کار را
انجام نمیدهد».
❓پس جناب سواره حیاتی چگونه به المناوی و یا
به ملا علی القاری استناد میکند در حالی که او و دیگر وهابیان آنها را با این
اعتقادشان بتپرست و قبر پرست میدانند؟ و حتی سخن آنها در شرح حدیث را نیز قیچی
کردهاند؟!
🔹و همچنین الصنعانی (متوفی 1182) در شرح حدیث
میگوید: «(إن الشيطان قد آيس أن يعبده المصلون) أي المؤمنون عبر بأشرف خصال
العبادة لما كان السياق فيها والمراد بعبادة الأوثان لأن عبادتها عبادة له.».
🔸ترجمه: «{شیطان از اینکه نمازگزاران او را
در جزیرة العرب عبادت کنند ناامید شده است} منظور از نمازگزاران، مومنان است که از
آنها با والاترین خصلتهای عبادت یاد کرده است... و مراد از آن عبادت بتهاست چون
عبادتکردن بتها در واقع عبادتکردن شیطان است».
🗒 التَّنويرُ شَرْحُ الجَامِع الصَّغِيرِ
(2/493).
🔹و الطیبی (متوفی 743) در شرح حدیث میگوید:
«قوله: ((أن يعبد في بلادكم)))) يعنى أنتم أيها العرب لن تعبدوا الطاغوت وغير الله
من الأصنام بعد هذا، ولكن ستكون للشيطان طاعة فيما تحتقرون من أعمالكم».
🔸ترجمه: «یعنی شما ای عربها، از این پس هرگز
طاغوت و غیر الله از بتها را عبادت نخواهید کرد، ولیکن در آن اعمالی که آنها را
کوچک میشمارید از شیطان اطاعت میکنید».
🗒 الكاشف عن حقائق السنن (6/2021).
🔹و البیضاوی (متوفی 685) در شرح حدیث میگوید:
«عبادة الصنم عبادة الشيطان, بدليل قوله تعالى حكاية عن إبراهيم عليه السلام: {يا
أبت لا تعبد الشيطان} [مريم:44] وإنما جعل عبادة الصنم عبادة الشيطان لأنه الآمر
به والداعي إليه. و" المصلون ": المؤمنون, كما في قوله عليه
السلام:" نهيتكم عن قتل المصلين ", وإنما سمي المؤمن لأن الصلاة أشرف
الأعمال, وأظهر الأفعال الدالة على الإيمان. ومعنى الحديث: إن الشيطان أيس أن يعود
أحد من المؤمنين إلى عبادة الصنم, ويرتد إلى شركه في جزيرة العرب, ولا يرد على هذا
ارتداد أصحاب مسيلمة والعنسي ومانعي الزكاة, وغيرهم ممن ارتدوا بعد رسول الله -
صلى الله عليه وسلم - , لأنهم لم يعبدوا الصنم».
🔸ترجمه: «عبادت بت، عبادت شیطان است، بدلیل این
فرمودۀ باریتعالی که از ابراهیم علیه السلام حکایت کرده است: {ای پدرم شیطان را
عبادت نکن}. و تنها به این خاطر عبادت بت را عبادت شیطان قرار داده است چون این شیطان
است که به آن امر میکند و به سوی آن دعوت میکند. و نمازگزاران، همان مومنان
هستند، چنانکه در این فرمودهاش علیه السلام آمده است: {شما را از کشتن نمازگزاران
نهی میکنم}. و تنها به این خاطر مومن نامیده شده چون نماز والاترین اعمال و
آشکارترین افعالِ دلالتکننده بر ایمان است. و معنای حدیث این چنین است: بیگمان شیطان
از اینکه یکی از مومنان را به عبادت بت بازگرداند و او را به شرک برگرداند در جریرة
العرب نا امید شده است. و ارتداد اصحاب مسیلمه و العنسی و مانعین زکات و دیگر کسانی
که پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مرتد شدند، این معنا را رد نمیکند،
چون آنها بتپرست نشدند».
🗒تحفة الأبرار شرح مصابيح السنة (1/84).
🔹و ابن الملک حنفی (متوفی 854) در شرح حدیث میگوید:
«أراد بها: عبادة الصنم، وإنَّما نسبها إلى الشيطان؛ لكونه داعياً إليها.».
🔸ترجمه: «منظورش از آن، عبادت بت است، و تنها
به این خاطر آن را به شیطان نسبت داده است چون اوست که به سوی آن دعوت میکند».
🗒شرح مصابيح السنة للإمام البغوي (1/89).
🔹و محمد الأمین الهرری شافعی (معاصر) در شرح
حدیث میگوید: «يعني إن الشيطان أيس من أن يتحول أهل الجزيرة إلى الشرك وعبادة
الأصنام ومن أن تظهر فيها كلمة الكفر ويستولي عليها الكفار وقد وقع كما أخبره
النبي صلى الله عليه وسلم ولا يرد عليه ارتداد مانعي الزكاة وأصحاب مسيلمة الكذاب
فإنهم لم يعبدوا الأوثان».
🔸ترجمه: «یعنی شیطان از اینکه مردم اهل جزیرة
العرب را به شرک و عبادت بتها متحول گرداند و از اینکه در آنجا کلمۀ کفر را آشکار
سازد و کفار را بر آنجا مستولی سازد ناامید شده است، و همانطور هم رخ داده که پیامبر
صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است. و ارتداد مانعین زکات و یاران مسیلمۀ کذاب این
معنا را رد نمیکند چون آنها بتها را عبادت نکردند».
🗒 الكوكب الوهاج شرح صحيح مسلم (25/445).
👈خلاصۀ اقوال علما در شرح حدیث این است که شیطان
به همۀ انواع کفر دعوت میکند اما از دعوت دادن به عبادت بتها که یکی از انواع
کفر است، ناامید شده است چون هیچ نمازگزاری دعوت او به بتپرستی را اجابت نخواهد
کرد و این حدیث دلالت آشکاری دارد بر اینکه هیچ یک از طوایف مسلمانان که نمازگزار
هستند، تا آمدن قیامت بتپرست نیستند و نخواهند شد. و اینکه کسانی از این امت مرتد
شدهاند تضادی با این حدیث ندارد چراکه آنها بتپرست نشدهاند. مشرکان در زمان پیامبر
صلی الله علیه وآله وسلم آشکارا به وجود الههایی غیر از الله و به عبادت کردن
آنها اعتراف میکردند، حال کدام فرقه از مسلمانان آشکارا به وجود الههایی غیر از
الله معتقد است و آنها را عبادت میکند؟
👈و از جمله ادلهای که بر جهالت سواره حیاتی
دلالت میکند این است که او تصور میکند یک انسان ممکن است عبادتهایی برای غیر
الله انجام دهد و عبادات او ربطی به مساله شرک بت و صنم نداشته باشد، چنانکه میگوید:
«آن دسته از کسانی که به صورت مطلق ، عبادت شیطان در جزیرة العرب را نفی میکنند ،
عبادت شیطان را به « عبادت صنم و بت » تفسیر نموده اند ، در حالی که حدیث عام بوده
و انواع عبادت را در برخواهد گرفت ، نه اینکه تنها مسأله شرک بت و صنم در در
برگرفته باشد...».
❓به این یکّهتاز میدان جهالت میگویم: چگونه
چیزی غیر از الله عبادت میشود اما آن چیز در پندار عبادتکنندهاش بت و صنم نمیشود؟
واقعا چگونه؟
❓و منظور او از انواع عبادت چه نوع از عبادتهایی
است که اگر عبادتکننده آنها را برای عبادت شونده انجام بدهد، پس در نزد الله و
رسولش و در نزد عبادتکننده، موجودی که عبادت شده است، صنم و بت و إلهی من دون
الله محسوب نخواهد شد؟ آیا تناقض دلیل بر بطلان نیست؟
بلکه هر عبادتی
که برای غیر الله انجام بشود پس بطور قطع، آن عبادت کننده، معبودش را إله و بت و
صنم قرار داده است. و اصلا قابل تصور نیست که موجودی غیر از الله متعال عبادت بشود
اما آن چیز بت و صنم نباشد. پس وقتی در حدیث آمده که نمازگزاران بطور عموم بتها
را عبادت نمیکنند، به این معناست که هیچ یک از انواع عبادتها را برای چیزی غیر
از الله انجام نخواهند داد.
▫️در حالی
که وهابیان معتقد اند که مسلمانان مخالف آنها قبرها را بت قرار داده و آنها را به
جای الله عبادت میکنند آن هم نه یک نفر و دو نفر، و نه در یک رخداد و یک لحظه،
بلکه معتقد اند همۀ آنها نسل اندر نسل بتها را به جای الله عبادت میکنند! و به این
شکل حدیث را نقض میکنند.
👈سپس درویش سواره حیاتی میگوید: {از این رو
میتوانی بگویی : شیطان از تبدیل دین اسلام و اظهار شرک و استمرار این امر به
مانند زمان قبل از پیامبر ﷺ مأیوس
شود}.
میگویم: سخنی که ردی بر عقاید وهابیت است را
ندانسته بر زبان آوردی، چراکه محمد بن عبدالوهاب و علمای وهابی معتقد بودند که قبل
از آمدن محمد بن عبدالوهاب اصل در مردم نجد و مکه و مدینه و طائف و یمن و عراق و
شام و... بر کفر و شرک بوده است و مردم نسل اندر نسل تا چندین قرن مشرک و کافر
بودند و شرک را اظهار کرده بودند و بر آن استمرار داشتند و به مانند زمان قبل از پیامبر
صلی الله علیه وآله وسلم شده بودند و وهابیان دوران قبل از آمدن محمد بن عبدالوهاب
را دوران جاهلیت مینامدند و بلکه شرک مردم زمان قبل از آمدن محمد بن عبدالوهاب را
بدتر و شدید تر از شرک مردم زمان قبل از آمدن رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم میدانند
و همۀ اینها بر این دلالت دارد که آنها معتقد بودند شرک و کفر و پرستش بتها و
اللات و العزیها در همۀ دیار مسلمانان عمومیت یافته بود و این اعتقادشان با آنچه
که تو در بالا گفتی و با آنچه که در بالا از اقوال علما آمد در تضاد کامل است.
🔹چنانکه محمد بن عبدالوهاب میگوید: «إذا
علمت هذا، وعلمت ما عليه أكثر الناس: علمت أنهم أعظم كفرا وشركا من المشركين الذين
قاتلهم رسول الله صلى الله عليه وسلم».
🔸ترجمه: «اگر این را دانستی و آنچه بیشتر
مردم بر آن (عقیده) هستند را دانستی، این را هم خواهی دانست که کفر و شرک این
مردم، بزرگتر از کفر و شرک مشرکانی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم با آنان
جنگید».
🗒 الدرر السنية، ج 1 ص 160.
🔹همچنین محمد بن عبدالوهاب میگوید: «فمن زعم
من علماء العارض أنه عرف معنى لا إله إلا الله أو عرف معنى الإسلام قبل هذا الوقت
أو زعم عن مشايخه أن أحداً عرف ذلك فقد كذب وافترى ولبس على الناس ومدح نفسه بما
ليس فيه».
🔸ترجمه: «هرکس از علمای منطقه عارض (نجد)
گمان کند که معنی لا إله إلا الله را دانسته و یا معنای اسلام را قبل از این وقت
شناخته، یا گمان کند که مشایخ او آن را فهمیدهاند، پس به تحقیق که دروغ و افتراء
بسته است و بر مردم تلبیس نموده است و خودش را به چیزی مدح نموده که در او نیست».
🗒 الرسائل الشخصية (مطبوع ضمن مؤلفات الشيخ محمد
بن عبد الوهاب، الجزء السادس)، صص 187-188.
🔹و محمد بن عبداللطیف آل شیخ میگوید: «واعلم
أن أهل نجد باديتهم وحاضرتهم، قبل دعوة شيخ الإسلام، وعلم الهداة الأعلام، مجدد ما
اندرس من معالم الإسلام، الشيخ محمد بن عبد الوهاب، قدّس الله روحه، ونوّر ضريحه،
في جاهلية جهلاء، وضلالة عمياء، قد اشتدت غربة الإسلام فيما بينهم، واستحكمت، وعمّ
الشر وطمّ، وفشا الشرك، وشاع الكفر وذاع، في القرى والأمصار، والبادية والحاضرة،
وصارت عبادة الطواغيت والأوثان، ديناً يدينون به».
🔸ترجمه: «بدان قبل از اینکه شیخِ اسلام و
پرچمدار هدایت، و مجدد نشانههای کهنهشدۀ اسلام، شیخ محمد بن عبدالوهاب دعوتش را
شروع کند، که خداوند روحش را پاک و قبرش را پر نور کند، مردمان نجد از بادیهنشینان
گرفته تا شهر نشین همگی در جاهلیت شدید و گمراهی تاریکی بودند، و غربت اسلام در بینشان
شدت یافته بود و در روستاها و شهرها و دشتها و آبادیها شر و بدی، استوار و عام
و فراگیر شده بود و شرک پخش شده بود و کفر اشاعه و انتشار یافته بود و پرستش طواغیت
و بتها تبدیل به دینی شده بود که با آن دیانت میکردند».
🗒 الدرر السنيّة في الأجوبة النجديّة، الجزء العاشر،
حكم المرتد، ص 449.
🔹و حمد بن ناصر بن معمر از علمای وهابی، اصل
را در کافر بودن مردم میداند و میگویند: «من لم يدخل في دين الإسلام، بل أدركته
دعوة الشيخ وهو على كفره، كعبدة الأوثان، فحكمه حكم الكافر الأصلي، لأنا لا نقول:
الأصل لإسلامهم، والكفر طارىء عليهم».
🔸ترجمه: «هرکس وارد دین اسلام نشود (منظورش
از دین اسلام دینی است که پیامبرش محمد بن عبدالوهاب است)، به این شکل که دعوت شیخ
محمد بن عبدالوهاب را درک کرده باشد و بر کفرش باقی بماند، مانند بتپرستان
(منظورش از بتپرستان مسلمانانی است که بر دین محمد رسول الله بودند)، پس حکم او
حکم کافر اصلی است، چون ما نمیگوییم که اصل (در مردم نجد و اطراف آن) مسلمان
بودنشان است و کفر بر آنان عارض و طارئ شده باشد».
🗒أبو يوسف مدحت بن الحسن آل فرّاج، فتاوى الأئمة
النجدية حول قضايا الأمة المصيرية، ج 3، ص 227. چاپ دوم 2007، مكتبة الرشد الرياض.
🔹و عبدالله پسر محمد بن عبدالوهاب میگوید:
«حالة الناس قبل هذا الدين: أكثرهم حالة، كحالة أهل الجاهلية الأولى».
🔸ترجمه: «حال اکثر مردم قبل از این دین (دین
وهابیت!) همانند حال اهل جاهلیت نخستین بود».
🗒تاریخ ابن غنام، ص 110. چاپ اول، ناشر:
دارالثلوثية للنشر والتوضیح.
👈چنانکه مشاهده میکنید وهابیان معتقد بودند
که قبل از آمدن محمد بن عبدالوهاب مردم در جاهلیت و شرک و بتپرستی بودند و آنها
را بخاطر جهالت و گمراهی و انحرافشان از فهم توحید، بخاطر توسل و تبرکی که مستحب
است، مشرک و قبرپرست میدانستند. پس حدیثی که شرح آن گذشت ردی محکم بر این عقاید
وهابیان است ولکن یا يعقلون!
👈سپس درویش سواره حیاتی افکار مسموم و پوسیدۀ
خودش در مشرک دانستن مسلمانان مخالف خودش را بر حدیثی که شرحش گذشت حمل میکند و میگوید:
«بلکه حتی اگر بت هم پرستش شود به مقصود حدیث ضربه نمیرساند ».
❓میگویم: ای جاهل چگونه اگر نمازگزاران بت
را هم بپرستند به مقصود حدیث -که عدم بتپرست شدن نمازگزاران است- ضربه نمیزند؟
واقعا این همه تناقض گویی و توجیه باطل برای چیست؟ رجوع از خطا فضیلت است چرا بر
باطلت پافشاری میکنی؟
👈و احادیث در این معنا بسیار هستند اینکه این
امت، تا قیامت به بتپرستی باز نمیگردد و بتها را عبادت نخواهند کرد، در حالی که
وهابیان مخالفانشان را بتپرست و قبرپرست میدانند و این احادیث بهترین گواه بر
باطل بودن فهم وهابیت از توحید و شرک است؛
🔹برای مثال️ در صحیح البخاری از عقبه بن عامر
رضی الله عنه آمده که پیامبر صلی الله علیه وسلم بالای منبر رفت و فرمود: «إِنِّي
لَسْتُ أَخْشَى عَلَيْكُمْ أَنْ تُشْرِكُوا بَعْدِي، وَلَكِنِّي أَخْشَى
عَلَيْكُمُ الدُّنْيَا أَنْ تَنَافَسُوا فِيهَا، وَتَقْتَتِلُوا، فَتَهْلِكُوا،
كَمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ. قَالَ عُقْبَةُ: «فَكَانَتْ آخِرَ مَا
رَأَيْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى الْمِنْبَرِ»؛
🔸«من بر شما از اینکه بعد از من شرک بیاورید
نمیترسم، بلکه از دنیا بر شما میترسم که در دستیابی به آن با یکدیگر رقابت و
همچشمیکنید و همدیگر را بکشید و هلاک گردید چنانکه کسانی که پیش از شما بودند
هلاک شدند. عقبه میگوید: این آخرین سخنی بود که دیدم پیامبر صلی الله علیه وسلم
بر روی منبر گفت».
🗒 صحيح البخاري: ٤ / 1486 ح 3816 كتاب المغازي،
5 / 2408 ح 6218 ح 6218 كتاب الرقاق، السنن الكبري للبيهقي: 4 / 14.
🔹ابن الملقن شافعی (متوفی 805) در شرح حدیث
فوق میگوید: «وقوله: {لست أخشى عليكم أن تشركوا بعدي} يريد جميع أمته؛ لأنه أخبر
أنه يظهر دينه على الدين كله».
🔸ترجمه: «این فرمودهاش: {من بر شما از اینکه
بعد از من شرک بیاورید نمیترسم} منظورش همۀ امتش است چون پیامبر خبر داده که
خداوند دینش را بر تمام ادیان غالب خواهد ساخت».
🗒 التوضيح لشرح الجامع الصحيح (21/151).
👈و این جاهل در اکثر نوشتههایش به همین شکل
اقوال علما را تحریف و قیچی میکند و عقاید خوارجانۀ خودش را بر قرآن و سنت حمل میکند
و با تحریف و نیرنگ و تلبیس اقوال علما را نقل میکند در حالی که یا آن اقوال را
از سیاقشان خارج کرده است و یا آن اقوال را به درستی نفهمیده است. و از قومی که
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آنها را سفهاء و احلام توصیف کرده است، چنین
برداشتهای اشتباهی کاملا طبیعی است.
فبهت الذی مرق
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر