۱۳۹۹/۱۲/۲۸

ردی بر خاله سوارۀ درویش، در جنایاتش بر علم حدیث (2)

 ▫️در قسمت قبلی، روایت شمارۀ 92 کتاب القبورِ ابن ابی الدنیا – که در آن، ابن عمر رضی الله عنه در راه بین مکه و مدینه روح شخصی که در حال سوختن است را می‌بیند- را بررسی کردیم و توضیح دادیم که آن روایت در بدترین شرایط، حسن است و روایتی مشابه آن، از الحویرث بن الرئاب رضی الله عنه آوردیم که سند آن نیز صحیح بود. و در این قسمت نیز دو روایت دیگر کتاب القبور ابن ابی الدنیا را بررسی می‌کنیم و سپس دو شاهد دیگر برای آن روایت می‌آوریم.

 

⭕️روایت شمارۀ 93 کتاب القبورِ ابن ابی الدنیا چنین است:

🔹«حدثني أبي ثنا موسى بن داود ثنا حماد بن سلمة عن عمرو بن دينار قهرمان آل زبير عن سالم بن عبد الله عن أبيه قال بينما أنا أسير بين مكة والمدينة على راحلة وأنا محقب إداوة إذ مررت بمقبرة فإذا رجل خرج من قبره يلتهب نارا في عنقه سلسلة يجرها فقال يا عبد الله انضح يا عبد الله انضح فوالله ما أدري عرفني باسمي أو كما يدعو الناس قال وخرج آخر فقال يا عبد الله لا تنضح يا عبد الله لا تنضح ثم اجتذب السلسة فأعاده إلى قبره».

 

سواره حیاتی دربارۀ این روایت می‌گوید: «عمرو بن دینار المدنی ، قهرمان آل الزبیر به اجماع اهل حدیث ضعیف می‌باشد ، و بسیاری از علما همانند امام بخاری ، یحیی بن معین ، ابن حبان با شدیدترین الفاظ وی را تضعیف نموده اند ... و همچنین أبو حاتم الرازی ، زکریا الساجی ، عمرو بن علی الفلاس احادیث وی از سالم را منکر دانسته اند ... جالب است که باز هم امام إبن أبی الدنیا این داستان را از پدرش نقل نموده است که در خصوص وی توثیق معتبر و دقیقی یافت نشده است».

 

می‌گویم: این روایت بخاطر عمرو بن دینار ضعیف است، اما با شواهدی که برایش وجود دارد، به درجه حسن لغیره می‌رسد.

 

⭕️و روایت شمارۀ 95 کتاب القبورِ ابن ابی الدنیا چنین است:

🔹«حدثني أبي ثنا موسى بن داود ثنا حماد بن سلمة عن هشام بن عروة عن أبيه قال بينما راكب يسير بين مكة والمدينة إذ مر بمقبرة فإذا رجل قد خرج من قبره يلتهب نارا مصفدا بالحديد فقال يا عبد الله انضح يا عبد الله انضح قال وخرج آخر يتلوه فقال يا عبد الله لا تنضح يا عبد الله لا تنضح قال وغشي على الراكب وعدلت به راحلته إلى الموج قال وأصبح وقد ابيض شعره حتى صار كأنه نعامة قال فأخبر عثمان بذلك فنهى أن يسافر الرجل وحده».

 

و سواره حیاتی دربارۀ این روایت می‌گوید: «سند روایت غیر قابل اعتماد است ، به سبب حال پدر امام إبن أبی الدنیا ، و همچنین تفرد و غرابتی که در داستان ، از امام ابن أبی الدنیا تا عروة بن الزبیر وجود دارد».

 

می‌گویم: درویش در اینجا نتوانسته به خوبی از علوم حدیث سوء استفاده کند و ناکام مانده است و در قسمت قبل تلبیس‌گری و عدم امانت‌داری او در نقل کردن اقوال توسط او را نشان دادیم، چون خطیب بغدادی، روایت ابن ابی الدنیا از پدرش را مستقیم دانسته است و این توثیق و تاییدی برای پدر ابن ابی الدنیا است اما درویش آن را کتمان کرده بود و دست به تلبیس زده و در نقل قول از او خیانت کرده بود.

 

▫️پس سند روایت شمارۀ 95 صحیح است و ایرادهای درویش تنها از روی جهالت او به علوم حدیث و اصرار او بر باطلش است، و آنچه غیر قابل اعتماد است او و نوشته‌های پر از تلبیس و تدلیس و دروغش است نه سند این روایت. خداوند ما را از سوء خاتمه محفوظ دارد آمین.

 

👈همچنین درویش سواره از ترجمۀ فارسیی که برای روایت 95 نوشته بودم ایراد گرفته است سپس خودش ترجمه‌ای که آن را صحیح دانسته است برای آن روایت نوشته است، در حالی که ترجمۀ او نیز اشتباه دارد! چنانکه در ترجمۀ «فأخبر عثمان بذلك فنهى أن يسافر الرجل وحده» چنین نوشته است: «عثمان از این ماجرا مطلع گردید ، سپس از اینکه انسان تنها سفر کند نهی شد».

در حالی که نهی‌کننده خود عثمان رضی الله عنه است نه شخصی که معلوم نباشد و عبارت «نهی شد» بر این دلالت دارد که نهی کننده مجهول است. و ترجمۀ صحیح چنین است: «عثمان از آن ماجرا مطلع گردید، و از اینکه شخص به تنهایی سفر کند نهی کرد»!

▫️و تعداد صفحات کتاب‌هایی که از عربی به فارسی ترجمه کرده‌ام، بسیار بیشتر از تعداد موهای سر درویش سواره حیاتی است، و با این حال سهو و خطا برای هر انسانی پیش می‌آید و این چیز عجیبی نیست. و احتمال دارد بخاطر تشابهی که متن روایت 93 و 95 با یکدیگر دارند، هنگام ترجمۀ روایت 95 به اشتباه به متن روایت 93 نگاه کرده باشم و چون راوی روایت 93 خود ابن عمر است، به این خاطر ممکن است که به اشتباه روایت 95 را از زبان ابن عمر ترجمه کرده باشم، و این روایت‌ها را قبلا در کتاب الروح ابن قیم ترجمه کرده بودم. به هر حال هرگاه انسان متوجه خطایش شود پس باید از آن رجوع کند و خطایش را اصلاح کند، نه اینکه بر خطایش پافشاری کند، و من ترجمۀ اشتباهم را اصلاح می‌کنم، پس آیا سواره حیاتی نیز اشتباهاتش را تصحیح می‌کند و از اشتباهاتش رجوع می‌کند؟ و یا بر اشتباهاتش پافشاری می‌کند؟

 

همچنین درویش سواره حیاتی ادعای بسیار خنده داری کرده است و می‌گوید: «این داستان برخلاف دروغ پردازی « معاند دین » اصلا حدیث نیست و با دروغ نام پیامبر را به داستان افزوده است».

 

می‌گویم: احتمال دارد درویش سواره هنگام نوشتن این چرندیات، از خود بی خود شده بوده و عقلش به درستی کار نکرده باشد! برای اینکه روایات 92 و 93 و 95 بازگویی یک واقعه با سه سند مختلف هستند و همگی مربوط به آنچه که ابن عمر دیده است می‌باشند. در روایت 92 الشعبی، نام ابن عمر را نبرده و گفته است «إن رجلا قال للنبي صلى الله عليه وسلم». و در روایت 93 نیز آن واقعه از خود ابن عمر روایت شده است. و در روایت 95 نیز عروة بن زبیر نام ابن عمر را نبرده و بلکه گفته است: «بينما راكب يسير بين مكة والمدينة».

 

▫️پس هر سه روایت در واقع دربارۀ یک رخداد است که از سه زاویه مختلف تعریف شده است و در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رخ داده است، و آن کسی که آن واقعه را دیده است آن را برای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم تعریف کرده است، و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نیز به او فرمود که آن کسی که دیده است ابوجهل بوده است.

پس سواره حیاتی چگونه ادعا می‌کند که این داستان اصلا حدیث نیست؟!

آیا درویش از دیدن نام رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در این روایات کور شده بود؟

آیا متن روایاتی که تکذیبش کرده است را یک بار به درستی خوانده است تا نام رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را در آن ببیند!

 

▫️و از فرط عصبانیتش من را با آنچه که لایق خودش است توصیف کرده و من را معاند دین خوانده است در حالی که عناد او با دین در این یک فقره کاملاً واضح است حال چه رسد عناد او با دیگر احادیث نبوی! و اوست که با دین عناد دارد نه من! چون من پیرو جمهور علمای اهل سنت و جماعت هستم، اما او جمهور علمای اهل سنت و جماعت را گمراه و قبوری و اشعری و... می‌داند.

⭕️همچنین علاوه بر سه سندی که از کتاب القبورِ ابن ابی الدنیا ذکر شد، حداقل دو سند دیگر نیز برای آن ماجرا وجود دارد.

 

🔹ابن ابی شیبه (متوفی 235 هـ) قبل از ابن ابی الدنیا (متوفي 281 هـ) با اسناد دیگری آن روایت را در کتابش المصنف في الأحاديث والآثار (ج 6 ص 175) به شماره (30478) چنین نقل کرده است:

حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ مُسْلِمٍ قَالَ: أَتَى رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، رَأَيْتُ رَجُلًا يَخْرُجُ مِنَ الْأَرْضِ وَعَلَى رَأْسِهِ رَجُلٌ فِي يَدِهِ مِرْزَبَّةٌ مِنْ حَدِيدٍ، كُلَّمَا أَخْرَجَ رَأْسَهُ ضَرَبَ رَأْسَهُ فَيَدْخُلُ فِي الْأَرْضِ، ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْ مَكَانٍ آخَرَ، فَيَأْتِيهِ فَيَضْرِبُ رَأْسَهُ، قَالَ: «ذَاكَ أَبُو جَهْلِ بْنُ هِشَامٍ، لَا يَزَالُ يُصْنَعُ بِهِ ذَلِكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»

 

👈و اسناد این روایت تا مسلم صحیح است اما از مسلم به بعد منقطع است، و شاهدی برای بقیۀ روایات محسوب خواهد شد. و چنانکه در متن روایت آمده است، شخصی که آن واقعه را دیده است آن را برای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم تعریف کرده است.

 

🔹و نیز شاهد دیگری برای این روایت در معجم الأوسط الطبرانی (ج 6 ص 335) به شمارۀ (6560) وجود دارد به این شکل: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي غَسَّانَ، ثَنَا عَمْرُو بْنُ يُوسُفَ بْنِ يَزِيدَ الْبَصْرِيُّ، ثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُغِيرَةِ، عَنْ مَالِكِ بْنِ مِغْوَلٍ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: بَيْنَا أَنَا سَائِرٌ، بِجَنَبَاتِ بَدْرٍ، إِذْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ حُفَيرٍ، فِي عُنُقِهِ سِلْسِلَةٌ، فَنَادَانِي: يَا عَبْدَ اللَّهِ اسْقِنِي. يَا عَبْدَ اللَّهِ اسْقِنِي، فَلَا أَدْرِي، أَعَرِفَ اسْمِي أَوْ دَعَانِي بِدِعَايَةِ الْعَرَبِ، وَخَرَجَ أَسْوَدُ مِنْ ذَلِكَ الْحُفَيْرِ، فِي يَدِهِ سَوْطٌ، فَنَادَانِي: يَا عَبْدَ اللَّهِ، لَا تَسْقِهِ، فَإِنَّهُ كَافِرٌ، ثُمَّ ضَرَبَهُ بِالسَّوْطِ حَتَّى عَادَ إِلَى حُفْرَتِهِ، فَأَتَيْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مُسْرِعًا، فَأَخْبَرْتُهُ، فَقَالَ لِي: «أَوَ قَدْ رَأَيْتَهُ؟» قُلْتُ: نَعَمْ قَالَ: «ذَاكَ عَدُوُّ اللَّهِ أَبُو جَهْلِ بْنِ هِشَامٍ، وَذَاكَ عَذَابُهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» لَمْ يَرْوِ هَذَا الْحَدِيثَ عَنْ مَالِكِ بْنِ مِغْوَلٍ إِلَّا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُغِيرَةِ الْكُوفِيُّ ".

👈 در این روایت نیز ابن عمر آنچه دیده بود را برای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم تعریف کرده است. و سند این روایت بخاطر عبدالله بن محمد بن المغیره ضعیف است، اما شاهدی برای احادیث صحیح‌تر از خودش است.

 

✔️و به این شکل آن واقعه با مجموع طرقی که دارد به حسن لغیره و بلکه به صحیح لغیره ارتقا پیدا می‌کند.

 

▫️و این ادعای مضحک و جاهلانه درویش سواره حیاتی که می‌گوید من با دروغ نام رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را به این داستان اضافه کرده‌ام، رد شد و به این شکل آبروریزی بزرگی برای خودش بوجود آورد. و او را چنان درسی دادیم که اگر حیا داشته باشد باری دیگر فاز محدثان را به خود نخواهد گرفت و باری دیگر احادیثی که سند دارند را بی دلیل فاقد سند نخواهد خواند، و احادیثی که سندشان صحیح است را جاهلانه تضعیف و تکذیب نخواهد کرد.

 

و البته از قدیم گفته‌اند: «إِذَا لَمْ تَسْتَحْیِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ»؛ «اگر حیا نداشتی هرچه خواستی کن».

 

#مجاهد_دین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...