وهابیت غیر از خودشان را کافر میدانستند و هرکس با آنها مخالف بود را مخالف با الله و رسولش میدانستند و جان و مال و آبرویش را حلال میدانستند، برای همین هرکس دعوت آنها را قبول نمیکرد، نزد آنها به این معنا بود که اسلام را قبول نکرده و اسلام را رد کرده است.
شاه وقت وهابیت، یعنی
سعود بن عبدالعزیز، نامهای به حاکم یمن میفرستد و او را دعوت به وارد شدن به
اسلام! میکند!
🔹چنانکه در نامۀ سعود بن عبدالعزیز آمده است:
«... فيوم أن بان لك دين الإسلام فبادر بالدخول فيه واستحضر فناء الدنيا وبقاء
الأخرة... واعلم أن الإسلام قول وفعل... نسأل الله أن يشرح صدرك للإسلام وأن يدخلك
فيه».
🔸ترجمه: «... امروز دین اسلام برایت واضح
گشته پس در وارد شدن به آن عجله کن و فنای دنیا و بقای آخرت را به یاد آور... و
بدان که اسلام قول و فعل است... از خداوند میخواهیم که سینهات را برای اسلام
بگشاید و تو را وارد آن گرداند».
🗒ذکریات الشوکانی، ص 128.
🔹و سعود بن عبدالعزیز در نامهای دیگر به
حاکم یمن میگوید: «والإسلام قد وسع الله نواحيه ولا عاد لجميع المسلمين جزئ
ينجزونه إلا صنعاء وطوارقها، ولا بعد أمرنا
المسلمين بالتوجه طمع في إسلامك ورجاء الله يجعلك فائدة في ها الناحية».
🔸 ترجمه: «و خداوند ناحیههای اسلام را گسترش
داده است و تنها صنعا و راههای آن باقی مانده که مسلمانان آنجا را به داخل دار
الإسلام برگردانند و به زودی مسلمانان را دستور میدهیم تا به سمت آنجا متوجه
شوند، چون به اسلام آوردنت طمع داریم و امیدواریم که خداوند تو را در آن ناحیه مفید
قرار دهد».
🗒ذکریات الشوکانی، ص 162.
🔹و یکی از کارگزاران سعود، به نام شریف حمود
نیز نامههایی برای حاکم یمن و الشوکانی فرستاده و از آنها خواسته بود که اسلام بیاورند
و وارد دعوت وهابیت بشوند! امام الشوکانی رحمه الله نیز در پاسخ به نامۀ شریف حمود
چنین مینویسد: «وصل إلينا كتابك أيها الشريف، هدانا الله وإياك إلى صواب الصواب
وجعلنا من الذين يدخلون إلى منازل الحق من كل باب، ودعوت إلى الدخول في هذه الفتنة
العمياء الصماء الهنماء البكماء التي تعنونت بعنوان تنزهت عنه جميع الفرق
الإسلامية بل لم تأت به فرقة من الفرق البدعية وهو تكفير أهل الملة الحنفية من غير
مثنوية فصم صمام "وقم يا ناعي الإسلام قم فانعه قد زال عرف وبدا نكر".
فما طمع إبليس وهو الحريص على التدليس بأن يخرج من هذه الملة الإسلامية من يكفر
جميع المسلمين ويعاملهم معاملة المشركين، فقد أقررتهم عين الشيطان وأسخطتم الرحمن
ووقعتم في موقع الخذلان وأقدمتم على ما لم يقدم عليه أحد من أهل الإيمان... فيا
لله أبوك ما كان يظن بمثلك أن ينخدع بهذه الأباطيل أو ينتظم في سلك هذه الأفاعيل
التي هي عين الأضاليل».
🔸ترجمه: «ای جناب شریف حمود! نامۀ تو به دست
ما رسید، خداوند ما و شما را به درستترین درستها هدایت کند و از کسانی قرار دهد
که از همۀ درها وارد منازل حق میشوند. و تو به وارد شدن به این فتنهای که همه در
آن کور و کر و گنگ و لال شدهاند دعوت میکنی. و این دعوت، عنوانی به خود گرفته
است که همۀ فرق اسلامی، خود را از چنین عنوانی دور نگه میدارند و بلکه حتی هیچ یک
از فرقههای اهل بدعت نیز چنین عنوانی به خود نگرفته است و آن: تکفیر کردن اهل ملت
حنیف است بدون اینکه وارد دین دیگری شده باشند. "پس ای شیونکننده بر اسلام
برخیز و خبر مرگ اسلام را بده، چرا که خوبی مُرد و زشتی آغاز شد". (= بیت
شعر). و ابلیسی که بر تدلیس و فریبکاری حریص است نیز انتظار نداشت که از این امّت
اسلامی کسی بیرون آید که همۀ مسلمانان را تکفیر کند و با آنها مانند مشرکان رفتار
کند. و به راستی که چشم شیطان را روشن ساختید و خداوند رحمان را به خشم آوردید و
در لغزشگاه قدمها افتادید و اقدام به کاری کردید که هیچ یک از اهل ایمان بر آن
اقدام نکرده است... خدا به داد پدرت برسد، او دربارۀ کسی همچون تو گمان نمیکرد که
فریب این اباطیل را بخورد یا در زمرۀ کسانی در آید که این کارهایی که عین گمراهی
است را انجام میدهند».
🗒ذکریات الشوکانی، ص 136.
👈بله به راستی که وهابیت چشم شیطان را روشن
ساختند چراکه شیطان نیز تصور نمیکرد کسی به نام اسلام از این امت اسلامی بیرون آید
که همۀ مسلمانان مخالف خودش را کافر و مشرک بداند و با آنها مانند کفار و مشرکان
برخورد کند.
برای اینکه وقتی
سعود بن عبدالعزیز به حاکم یمن نامه میفرستد و به او میگوید که اسلام بیاور و
بوسیلۀ وارد شدن به دعوت ما مسلمان شو، پس به این معناست که وهابیت حاکم یمن و
الشوکانی و دیگر مردم آنجا را کافر میدانستند. و این نشان میدهد که آنها معتقد
بودند که هرکس دعوت وهابیت آنها را قبول نکند پس کافر است و شرط مسلمان بودن، قبول
کردن دعوت وهابیت است.
#مجاهد_دین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر