لازمۀ صفت خالقبودن الله متعال، این نیست که باید در هر لحظه و زمانی حتماً چیزی را خلق کند و اینکه اگر برای یک لحظه و یا یک فطرۀ زمانی چیزی را خلق نکند، پس صفت خالق بودن الله تعطیل شده باشد!! و صفت تکلمش نیز به همان شکل است. پس صفت خلق کردن و تکلم کردن و نحو آن، به مشیت الله متعال بستگی دارد، و هرگاه بخواهد خلق میکند و تکلم میکند و اگر هم نخواهد چیزی را خلق نمیکند و تکلم نمیکند و در عین حال نیز متصف به صفت خالق بودن و متکلم بودن است.
پس الله متعال از ازل بود و نه هنوز عرش خلق شده بود و نه آبی که عرش بر روی آن باشد و نه قلمی خلق شده بود که چیزی بنویسد. یعنی تنها و تنها الله بود و بس.
▫️پس کسی که با این مغلطه گری میگوید: «هرگز و در هیچ زمانی صفت خلق و کلام و سایر صفات کمالش تعطیل نشده است»، و میگوید: «فهمیدنِ فرق میانِ قدیم بودن و حادث بودن نوع یا آحادِ عالم اصلا مهم نیست»،
👈اگر منظورش از تعطیل نشدن صفت خلق، این باشد که صفت خلق کردنش به مشیت او وابسته نیست، بلکه باید همیشه و در هر لحظه و زمانی و از ازل حتما بصورت پیوسته و همواره، چیزی را خلق کند تا صفت خلق کردن تعطیل نشده باشد، و اینکه اگر برای یک لحظه مشیت اوتعالی بر این باشد که چیزی را خلق نکند، پس از آن چنین نتیجه بگیرد که صفت خلق کردنش تعطیل شده است، و با این مغلطه بخواهد عقیدۀ باطل قدیم بودن نوع عالم را توجیه کند، پس چنین تفکر باطلی را پشت قرآن و سنت و عقل و فطرت سلیم پنهان نکند، و قرآن و سنت و عقل و فطرت از چنین گمراهی و جهالتی مبراء است. بلکه خودش را پشت علم مذموم کلام و فلسفه پنهان کند که چنین گمراهیهایی تنها از چنین منابعی برمیخیزید. و بداند که قرآن و سنت و عقل و فطرت سلیم، بودن مخلوقی از ازل به همراه الله متعال را شرک در صفت اول بودن و قدیم بودن میدانند.
👈و اما اگر منظورش از آن سخنان، توجیه عقیدۀ باطلِ «قدیم بودن عالم» نبوده، و بلکه معتقد است که به همراه الله هیچ مخلوقی از ازل همراه او نبوده است، پس او همان اشعری مذهبی شده است که ناآگاهانه (یعنی بدون اینکه بفهمد حرف آنان چیست) حرفشان را رد میکرده است!!. چون در ابتدا یعنی آن زمان که الله بود و هیچ چیز دیگری نبود، مسلّماً عرش و کرسی هم نبوده اند که خداوند بر آن استوا کند و لذا الله متعال خارج از جا و مکان است، چون جا و مکان مخلوق خدایند و الله متعال در کمال مطلقش نیازمند و محتاج و قائم به هیچ مخلوقی نیست.
▫️و همچنین الله متعال از ازل إله نیز بوده است. و به این شکل اشتباه بودن تعریف کسانی که إله را به موجودی که ابتدا باید با قول یا فعلی پرستیده شود سپس إله نامیده شود، معلوم میشود. بلکه إله به معنای ذاتی است که مستحق عبادت است اگرچه هم هیچ مخلوقی وجود نداشته باشد که او را عبادت کند. و در نتیجه مشرکان نیز با إله نامیدن بتهایشان، آنها را مستحق عبادت میدانستند و آنها را إله ننامیدند مگر بخاطر اینکه آنها را همانند الله دارای صفات ربوبیت میپنداشتند و این همان شرک آنان در ربوبیت است که وهابیت در فهم آن گمراه شده است.
👈پس ای جوان اهل سنت و جماعت، اگر توسط خوارج و اهل تشبیه و تجسیم، متهم به تعطیل صفات الله متعال شدی، نباید تو را تکان دهد، چون تو الله متعال را از اینکه مخلوقی از ازل به همراه او وجود داشته باشد تنزیه نمودهای و شریکی برای او در صفت اول بودن و ازلی بودن قرار ندادهای، و عقیدهای خلاف این (مانند عقیدۀ کسانی که اعتقاد به قدیم بودن عالم دارند)، نمیتواند عقیدهای سالم و خالی از خطا باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر