۱۳۹۹/۱۲/۲۸

یدِ الله، صفت الله متعال است، نه اسم عضوی از اعضای الله.

 

▫️بدان که آیات متشابه قرآن (از جمله آیات مربوط به ذات الله متعال مانند صفت ید، عین، وجه، و نحو اینها) بی معنا نیستند، بلکه تنها بر این باور هستیم که معنا و مراد و کیفیت حقیقی اش را تنها الله متعال می‌داند، و اگر هم برای چنین صفاتی، معنایی قرار بدهیم، پس آن معنا باید به آیات محکمی که صفاتی مانند: فرد و صمد و أحد و اول و غنی بودن ذات خداوند را ثابت کرده است برگردانده شود تا باعث تشبیه و تجسیم نشود و باعث نقض شدن آیات محکم نشوند.

 

▫️پس اینکه «خداوند اول بود و قبل از او هیچ مخلوقی وجود نداشت»، جزو محکم‌ترین محکمات است، و آیات متشابهی مانند: «بل يداه مبسوطتان = دو دست خداوند باز است» را باید به آیات محکمات برگرداند و صفت يد که در آیه آمده است را نباید به عنوان عضو و جارحه و جسمی که طول و عرض و ارتفاع دارد و مکانی را به خود اشغال می‌کند و از عناصر و اتم‌هایی که مخلوق هستند تشکیل شده است، فهم و معنا کرد.

 

﴿وَمَا يَعۡلَمُ تَأۡوِيلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّهُۗ وَٱلرَّسِخُونَ فِي ٱلۡعِلۡمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِۦ كُلّٞ مِّنۡ عِندِ رَبِّنَاۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٧﴾ [آل عمران: 7]

«کسی جز الله تأویل متشابهات را نمی‌داند، و راسخان در علم می‌گویند: ما به همۀ آن (چه محکم و چه متشابه) ایمان آوردیم، همه از طرف پروردگار ماست و جز خردمندان متذکر نمی‌شوند».

 

▫️اما امثال خالد عزیزی در متشابهات فرو رفته‌ است و چون مرغ‌شان یک پا دارد و دنیایشان سیاه و سفید است و دو قطبی هستند، برای همین «ید» را همانند «قدرت» و «علم»، به عنوان صفت نمی‌گیرند، بلکه آن را بخشی از بخش‌های تشکیل دهندۀ ذات الله متعال می‌دانند و در نتیجه ذات الله متعال را جسمی به این اعتبار می‌دانند (تعالی الله عما یصفون)

 

▫️اینها یدِ الله را عضو و جارحه‌ای از ذات الله می‌دانند و در توجیه اعتقادشان می‌گویند: این قرآن به زبان عربی مبین نازل شده و در زبان عربی ید (= دست) به معنای همین جارحه‌ای است که از انگشت و مچ و... (از شانه تا نوک انگشتان) تشکیل شده است! و می‌گویند: {ما حق نداریم بگوییم که معنای ید را نمی‌دانیم، بلکه معنای ید واضح است، منتها با این تفاوت که دست خدا شبیه و مثل دست مخلوقاتش نیست}.

یعنی این جسمی که اسمش را دست گذاشته‌اند را برای خدا ثابت می‌کنند اما شکل و شمایل و عناصر سازنده‌اش را به خدا تفویض و واگذار می‌کنند! و در نزد این قوم، هرکس بگوید صفت ید خدا، معنایی جز آنچه شما گفته‌اید را دارد (مثلا بگوید مبسوط بودن ید خدا به معنای عطا کننده و بخشنده بودن خدا و عدم بخل اوست) پس او را متهم به ایمان نداشتن به صفت ید خدا می‌کنند!

 

▫️سپس می‌گویند: {ما صفت دست را برای خدا ثابت می‌کنیم، منتها طوری که لایق او باشد!} و این سخن را یا از روی جهالت به معنای «صفت» می‌گویند و یا از روی فریب‌کاری چنین می‌گویند، چون اینها اصلا ید خدا را به عنوان صفت نگرفته‌اند، بلکه به همانند دست انسان، آن را به عنوان اسمی برای عضوی از اعضا و جوارح ذات الله گرفته‌اند. سبحانه وتعالی عما یصفون.

 

▫️پس این دستی که برای خدا ثابت می‌کنند، آن را همانند صفت قدرت، رحمت، علم و... صفت نمی‌دانند (هرچند که اشتباها یا برای فریب‌کاری یا از روی جهالت به آن صفت ید بگویند) بلکه آن را اسم جارحه‌ای و قسمتی و عضوی از ذات الله می‌دانند. در واقع دست خدا در اعتقاد اینها اسم یک جسمی است که طول و عرض و ارتفاعی دارد و مکانی را به خود اشغال کرده است.

 

▫️و دست و پا و چشم و بینی و گوش و انگشت و دیگر اعضا تنها برای مخلوقات است چون به این اعضا نیازمند است و تا بوسیلۀ آنها بتواند بگیرد، برود، ببیند، ببوید، بشنود و... و خداوند از داشتن چنین اعضایی بی‌نیاز و منزه است، یعنی بدون اینکه عضوی و جارحه‌ای به نام دست داشته باشد، عطا می‌کند و قبض و بسط می‌کند، و بدون اینکه عضوی به نام پا داشته باشد، نزول می‌کند و می‌آید، و بدون اینکه عضوی به نام چشم داشته باشد، می‌بیند و...

 

▫️و عضوی مانند دست، چشم، بینی، و... صفت نیستند، بلکه قابلیت و توانایی که این اعضا دارند جزو صفت آنها شمرده می‌شود، مانند دست و بازوی قوی، چشم ضعیف، گوش تیز، پای چابک و...

و دست و چشم و... جسم هستند و اسمی برای اعضای بدن هستند و اثبات آن برای خدا، به هر شکلی که باشد، نتیجه‌ای جز اثبات جسم بودن ذات خدا را دربر نخواهد داشت.

 

 و هر جسمی، از عنصری از عنصرهای شیمیایی جدول مندلیف (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%AF%D9%88%D9%84_%D8%AA%D9%86%D8%A7%D9%88%D8%A8%DB%8C) تشکیل شده و اتم و الکترون و پروتون و نوترون‌هایی دارد، و نیازمند مکان است.

▫️پس خداوند اصلا جسم نیست که جوارحی مانند دست و پا و... داشته باشد، تا اینکه شما بر اساس آن بیایید و بگویید جسم خدا شبیه جسم مخلوقات نیست (دست خدا شبیه دست مخلوقات نیست). چون همینکه پذیرفتید خداوند برای مثال جسمی و جارحه‌ای به نام ید دارد پس این یعنی عدم تنزیه خداوند و عدم التزام به آیۀ: {لیس کمثله شیء}.

 

▫️و حتی اگر عنصرهای جسم خدا را چیزی غیر از عنصرهای کشف شده در جدول مندلیف بدانید (و به این شکل به گمان خودتان عنصرهای تشکیل دهندۀ جسم خدا را شبیه عنصرهای جسم مخلوقات ندانسته باشید!!) پس فرقی ندارد و باز جسم و ذات خداوند را محتاج و نیازمند به آن عنصری که مخلوق اوست دانسته‌اید.

 

▫️و می‌دانیم که هیچ مخلوقی از ازل همراه الله متعال وجود نداشته است، و هرکس بگوید به همراه الله، یک سری مخلوقات از ازل وجود داشته است، پس او مشرک است و آن مخلوق را در صفت اول و ازلی بودن شریک خدا کرده و خدا را نیازمند آن مخلوقش دانسته است.

 

▫️ اما اگر پذیرفتید که خداوند جسم نیست و جارحه‌ای به نام دست ندارد، و ید را مانند قدرت و علم، صفت خدا قرار دادید، سپس دربارۀ اینکه منظور و مراد خدا از ید چه بوده است، اینکه مثلا آیا منظورش، قدرت يا عطا و بخشش بوده (يعنی تاویل کردید و ملازمۀ دست را ذکر کردید) و یا منظورش چیز دیگری بوده (یعنی تفویض کردید)، پس در این صورت همان سخنی را گفته‌اید که اهل سنت گفته است.

 

به راستی که این قوم به طرز شگفت انگیزی همۀ مفاهیم مربوط به توحید و شرک را اشتباه فهمیده‌اند و با این حال جز خودشان کسی را موحد واقعی نمی‌دانند!

 

#مجاهد_دین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نصیحتی دلسوزانه برای صلاح مهدوی و هم فکرانش؛

    ♦️ چند سال پیش که وهابیان اهل غلو و افراط، احساس کردند که میدان برایشان خالی شده و تا آینده ای نزدیک بر دنیای اسلام مسلط می شوند، اهل ...