🔹«ورأيت من أصحابنا من تكلم في الأصول بما لا يصلح، وانتدب للتصنيف ثلاثة أبو عبدالله بن حامد، وصاحبه القاضي (أي الفراء) وابن الزاغوني؛ فصنفوا كتبا شانوا بها المذهب ورأيتهم قد نزلوا إلى منـزلة العوام، فحملوا الصفات على مقتضى الحس. فسمعوا أن الله تعالى خلق آدم على صورته، فأثبتوا له صورة ووجهاً زائداً على الذات، وعينين وفماً ولهوات وأضراساً وأضواء لوجهه هي السبحات ويدين وأصابع وكفاً وخنصراً وصدراً وفخذاً وساقين ورجلين. وقالوا: ما سمعنا بذكر الرأس. وقالوا: يجوز أن يمِس ويُمس، ويدني العبد من ذاته. وقال بعضهم: ويتنفس. وقد أخذوا بالظاهر في الأسماء والصفات، فسموها بالصفات تسمية مبتدعة لا دليل لهم في ذلك من النقل ولا من العقل، ولم يلتفتوا إلى النصوص الصارفة عن الظواهر إلى المعاني الواجبة لله تعالى ولا إلى إلغاء ما يوجبه الظاهر من سمات الحدوث، ولم يقنعوا أن يقولوا صفة فعل، حتى قالوا صفة ذات، ثم أثبتوا أنها صفات ذات قالوا: لا نحملها على توجيه اللغة مثل يد على نعمة وقدرة ومجيء وإتيان على معنى بر ولطف، وساق على شدة، بل قالوا: نحملها على ظواهرها، والظاهر المعهود من نعوت الآدميين، والشيء إنما يجعل على حقيقته إذا أمكن وهم يتحرجون من التشبيه ويأنفون من إضافته إليهم ويقولون: نحن أهل السنة وكلامهم صريح في التشبيه وقد تبعهم خلق من العوام. فقد نصحت التابع والمتبوع فقلت لهم: يا أصحابنا أنتم أصحاب نقل وأتباع إمامكم الأكبر يقول وهو تحت السياط: (كيف أقول ما لم يقل). فإياكم أن تبتدعوا في مذهبه ما ليس فيه، ثم قلتم في الأحاديث، تحمل على ظاهرها. وظاهر القدم الجارحة، فإنه لما قيل في عيسى روح الله اعتقدت النصارى أن لله صفة هي روح ولجت في مريم، ومن قال: استوى بذاته فقد أجراه مجرى الحسيات، وينبغي أن لا يهمل ما يثبت به الأصل؛ وهو العقل، فإنه به عرفنا الله تعالى، وحكمنا له بالقدم، فلو أنكم قلتم: نقرأ الأحاديث ونسكت، ما أنكر عليكم أحد، إنما حمْلكم إياها على الظاهر قبيح، فلا تُدخلوا في مذهب هذا الرجل الصالح السلفي ما ليس فيه. ولقد كسيتم هذا المذهب شيئا قبيحاً حتى لا يقال حنبلي إلا مجسم، ثم زينتم مذهبكم بالعصبية ليزيد بن معاوية، ولقد علمتم أن صاحب المذهب أجاز لعنته، وقد كان أبو محمد التميمي يقول في بعض أئمتكم: لقد شان هذا المذهب شينا قبيحاً لا يغسل إلى يوم القيامة».
🔸 «بعضی از اصحابمان دربارۀ اصول اعتقادات با
کلامی که شایستهاش نیست صحبت کردند، و سه نفر دربارهاش کتاب نوشتند: ابوعبدالله
بن حامد، و صاحبش قاضی الفراء و ابن الزاغونی، و اینها کتابهایی نوشتند که با آن
مذهب را زشت کردند و به این شکل تا حد عوام پایین آمدند و صفات الله متعال را بر
مقتضای حسّ حمل کردند.
▫️وقتی
که شنیدند: الله متعال آدم را بر صورت خودش آفرید، اینها آمدند و برای الله متعال،
صورت و وجهی که زائد بر ذاتش است، و دو چشم و بینی و دهان و زبان و دندانها و نوری
برای صورتش و دو دست و انگشتان و کف دست، و انگشت کوچک، و سینه و ران و دو ساق و
دو پا را ثابت کردند! و گفتند: اما دربارۀ سر (کلّه)، چیزی (در آیات و احادیث) نشنیدهایم
(تا اینکه سر را برای الله متعال ثابت کنیم!) و گفتند: میشود که خداوند لمس کند و
لمس شود، و بنده به ذات او نزدیک شود. و بعضی از آنان گفتند: نَفَس هم میکشد! و
به این شکل ظاهر اسماء و صفات را گرفتند.
▫️و اما
اینکه این ظواهر و جوارح را صفات مینامند، بدعتی در نامگذاری است و دلیلی برایش
از نقل و از عقل ندارند. و متوجه نشدند که باید نصوص را از ظاهری که دارند به معانیی
که برای خداوند متعال واجب است بازگرداند و آنچه که از ویژگیهای حوادث و مخلوقات
است و در ظواهر این نصوص دیده میشود را باید الغا نمایند. و به همین حد راضی
نشدند که بگویند اینها صفت فعل اوست، تا اینکه گفتند: اینها صفت ذات اوست!
▫️و به این
شکل ثابت کردند که اینها صفات ذات اوست و گفتند: ما لغتی مانند «ید = دست» را بر
نعمت و قدرت، و «مجیء و إتیان = آمدن» را بر نیکی و لطف، و «ساق» را بر شدت، حمل
نمیکنیم، بلکه گفتند: ما این لغات را بر ظواهر آنها حمل میکنیم، در حالی که
ظاهرِ شناختهشدۀ این لغات از صفات و ویژگیهای آدمیان است. و آنها از تشبیه به
تنگ میآیند و از اینکه به اهل تشبیه بودن نسبت داده شوند بدشان میآید و میگویند:
ما اهل سنت هستیم! در حالی که کلام آنها بر اینکه تشبیه است، صراحت دارد.
▫️و بعضی
از عوام نیز از آنان پیروی کردند. و به راستی که تابع و متبوعشان را نصیحت کردم و
به آنان گفتم: ای اصحاب ما، شما اصحاب نقل و أتباع هستید و امام بزرگ شما (احمد بن
حنبل) درحالی که زیر شلاق بود میگفت: «چگونه چیزی بگویم که آن را نگفتهام» پس
برحذر باشید از اینکه در مذهب او چیزی بوجود آورید که در آن نبوده است.
▫️همچنین
دربارۀ احادیث میگویید که بر ظاهرشان حمل میشوند، در حالی که ظاهر «قدم =پا»، یک
جارحه است. چنانکه وقتی دربارۀ عیسی گفته شد که او روح الله است، نصاری معتقد شدند
که الله صفتی به نام روح دارد و در مریم وارد شده است. و کسی که میگوید: خداوند
با ذاتش استوا یافت، پس واضح است که او را بر مجرای حسّیات جریان داده است، و شایسته
است عقلی که با آن اصل را ثابت میکند اهمال نکند، چون با عقل است که الله متعال
را شناختهایم، و با آن به قدیم بودن او حکم کردهایم.
▫️ اگر میگفتید
که ما احادیث را میخوانیم و سکوت میکنیم، پس هیچ کس بر شما انکار نمیورزید، اما
اینکه آن احادیث را بر ظاهرشان حمل میکنید زشت است، پس در مذهب این مردِ صالحِ
سلفی (احمد بن حنبل) چیزی که در آن نبوده است را وارد نسازید. و به راستی که بر تن
این مذهب چیز زشتی را پوشاندید تا حدی که باعث شدید بگویند حنبلیها مجسم هستند.
همچنین مذهبتان را با تعصب داشتن برای یزید بن معاویه آراستید، در حالی که خوب میدانید
که صاحب مذهب (احمد بن حنبل) لعنتکردن او را جایز دانسته است. و به راستی که
ابومحمد التمیمی دربارۀ بعضی از امامان شما گفته است: به راستی که این مذهب چنان
شرم آور و زشت شده است که تا روز قیامت پاک نمیشود».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر